ای هدهد صبا . . .
ای هُدهُد صبا، به سبا میفرستمت |
|
بنگر که از کجا به کجا میفرستمت |
حیف است طایری چو تو در خاکدانِ غم |
|
زین جا به آشیان وفا میفرستمت |
در راه عشقْ مرحلهی قرب و بعد نیست |
|
میبینمت عیان و دعا میفرستمت |
هر صبح و شام قافلهای از دعای خیر |
|
در صحبت شِمال و صبا میفرستمت |
تا لشکر غمت نکند مُلک دل خراب |
|
جان عزیز خود به نوا میفرستمت |
ای غایب از نظر، که شدی همنشین دل، |
|
میگویمت دعا و ثَنا میفرستمت |
در روی خود تَفَرُّج صُنع خدای کن |
|
کآیینهی خداینما میفرستمت |
تا مطربان ز شوق مَنَت آگهی دهند |
|
قول و غزل به ساز و نوا میفرستمت |
ساقی بیا که هاتف غیبم به مژده گفت: |
|
«با درد صبر کن که دوا میفرستمت |
حافظ! سرود مجلس ما ذکر خیر توست |
|
بشتاب هان که اسب و قبا میفرستمت» |
از حافظ