نیا باران زمین جای قشنگی نیست،
من از جنس زمینم،خوب میدانم که گل در عقد زنبور است
اما یک طرف بال و پر پروانه را هم دوست میدارد!
نیا باران پشیمان میشوی از آمدن،زمین جای قشنگی نیست...
در ناودان ها گیر خواهی کرد،
من از جنس زمینم خوب میدانم که اینجا جمعه بازار است،
که دیدم عشق را در بسته های زرد کوچک نسیه میدادند!
در اینجا قدر مردم را به جو اندازه میگیرند
در اینجا شعر حافظ را به فال کولیان دربه در اندازه میگیرند!
نیا باران همه دستان نامردی که روبه آسمان بهر دعا دارند،
همان بودند که خنجر بر پشت و سر عشق کوبیدند!
نبار بر این زمین و مردمانش
که تو پاکی و آلوده میگردی!
نیا باران زمین جای قشنگی نیست...